جوایز ادبی در ایران معمولاً عمر پایدار و طولانی ندارند و اغلب آنها پس از چند دوره برپایی، آن هم گاه با حاشیههای گوناگون از تداوم بازمیمانند و تنها یاد و خاطرهشان در دفتر خاطرات اهالی کتاب و ادبیات باقی میماند.
جوایزی هم هستند که با حمایت و پشتیبانی نهادهای فرهنگی رسمی راهاندازی و برگزار میشوند و نسبت به جوایز ادبی بخش خصوصی عمر نسبتاً طولانیتری دارند. از جمله آنها میتوان به جایزه ادبی جلال آلاحمد اشاره کرد که بر اساس مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال ۱۳۸۵ بنیان نهاده شد و مراسم آن هر سال در آذر ماه و همزمان با سالروز تولد این نویسنده نامآشنا برگزار میشود. هدف از اهدای این جایزه ارتقای زبان و ادبیات ملی دینی از رهگذر بزرگداشت پدیدآورندگان آثار برجسته بدیع و پیشرو است و ضوابط آن در راستای تولید فکر ادبی هنری اسلامگرا و تقویت روحیه انتقادی علمی نسبت به ترجمههای موجود ادبی و هنری است. در این جایزه، کتابهایی بررسی و داوری میشوند که برای نخستین بار در سال پیشین به چاپ رسیدهاند. یکی از ویژگیهای این جایزه ادبی که از همان ابتدای راهاندازی آن توجه خیلیها را به خود جلب کرد، ارزش مالی بالای این جایزه بود که در زمان خود و حتی هنوز هم در ایران بیسابقه است؛ ارزش جوایز نفرات اول هر یک از رشتههای این جایزه؛ نشان ادبی جلال آلاحمد به علاوه ۱۱۰ سکه بهار آزادی است. هر چند در بسیاری از دورههای برگزاری این جایزه، به دلایل گوناگون این میزان تعیین شده به نفراتی که آثارشان به مرحله نهایی این جایزه راه یافته بود تعلق نگرفت و هیئت داوران اعلام کردند کیفیت آثار پایین بوده و آنها نتوانستند کسی را به عنوان نفر اول در رشتهای خاص انتخاب کنند و به انتخاب نفر یا نفرات شایسته تقدیر اکتفا کردند که طبعاً میزان مالی جایزه در این بخش به مراتب پایینتر بوده است. به این ترتیب، نخستین دوره از جایزه جلال برگزیدهای نداشت و تنها از چند اثر به عنوان «آثار شایسته» تقدیر شد. در دورههای بعدی هم این رویکرد به نوعی تداوم یافت و فراز و نشیبهای این جایزه آغاز شد. اما نکته مهمی که درباره این جایزه ادبی قابل توجه است، اثرگذاری آن در جریان ادبی معاصر است. اینکه تا چه میزان توانسته بر جریانهای ادبی کشور تأثیرگذار باشد. واقعیت آن است که انتخابهای این جایزه معمولاً با مصلحت اندیشیهای متعددی همراه است که همین مسئله موجب میشود آن میزان تأثیرگذاری و جریانسازی که از این جایزه انتظار میرود به صورت کامل برآورده نشود.
به عنوان مثال، در نخستین دوره این جایزه، در بخش رمان، کتاب «قاعده بازی» زندهیاد فیروز زنوزی جلالی به عنوان اثر شایسته تقدیر انتخاب شد که این اتفاق تأثیری در سرنوشت آن نداشت و این کتاب هرگز طعم چاپ دوم را نچشید. یا در دوره چهارم، کتاب«جاده جنگ» منصور انوری برگزیده شد که این کتاب هم تا به امروز از مرز همان چاپ اول فراتر نرفته است. البته در دورههایی هم بوده که اثر انتخابی در این جایزه مورد استقبال مخاطبان قرار گرفته که عوامل متعددی در این قضیه مؤثر بوده است. مثل موفقیت کتاب «دا» که پیش از انتخاب از سوی داوران جایزه جلال آلاحمد در دوره دوم، چاپهای متعددی را پشت سر گذاشته بود و با تبلیغات گستردهای که ناشر روی این کتاب انجام میداد، همچنان تجدید چاپ میشد. البته برخی دیگر از کتابهای برگزیده در این جایزه هم مورد استقبال مخاطبان قرار گرفتهاند که تعداد آنها اندک است. در مجموع، انتظاری که از جایزه ادبی جلال آلاحمد میرود بیش از این است؛ چرا که بازار کتاب و حوزه ادبیات در کشور ما به جریانسازیهای مؤثر نیاز دارد تا پویایی بیشتر را تجربه کند و حرکتهای خوشایند در این بخش اتفاق بیفتد.
نظر شما